چرا باید باید سفره رو پاک کرد؟؟

خدایااااا 

از سفره پاک کردن متنفرم 

تا حالا توی کل طول عمرم فقط سه یا چهار بار سفره پاک کردم و هر بار بدترین احساسات دنیا رو داشتم. خدارو شکر توی خونه خودمون بابام این کارو میکنه البته دیر به دیر این اتفاق می افته چون خودمون که هستیم چهارتایی روی میز آشپزخونه غذا میخوریم ولی وقتی سالی یک بار! مهمون میاد دیگه میز کیلویی چنده 

امشب هم مجبور شدم خونه مادربزرگم این کار رو بکنم  

اول تمرکز می گیری  بعد تمام آشغال غذاهای دیگران رو یک گوشه از سفره جمع می کنی   

مسخرست  

 

اون لحظه فقط یه آرزو داشتم  (( کاش میشد Ctrl + Z بزنم برگردم به یک ساعت قبل یا Ctrl + Y بزنم برم به یک مرحله بعد از سفره پاک کردن  ))  

بعضی موقع ها وقتی آرایشم رو خراب میکنم هم همین آرزو رو میکنم    

   

 

بعد از چند روز

این چند روزه وقت نداشتم تا مثل قبل هر روز، یا مثل قبلترها روزی سه چهار بار آپ کنم. همش تقصیر یه سایت لعنتیه که هرچی بهش میرسم تموم نمیشه یه وقتهایی دلم میخواد طلاقش بدم! احساس می کنم این وبلاگ بر خلاف میلم زیادی جدی شده. نمیخواستم اینجوری بشه ولی ناخواسته میرم طرف مطالبی که بیشتر بهشون علاقه دارم بعد که به مطالب نگاه میندازم میبینم خیلی رفتیم توی مایه های جدی و اینا ... مرتب اومدید کامنت گذاشتید که چرا مطلب "انتخاب 100 بانوی وبلاگ نویس برتر در پرشین بلاگ" رو حذف کردی؟ من معذرت میخوام که بعد از حذف شدن مطلب به غیر از یکی دو مورد، هیچ کامنتی رو تایید نکردم ولی سعی میکنم خیلی کوتاه جواب دوستان عزیزم رو بدم. اگر همین الآن برید توی لیست پرشین بلاگ رو یه نگاه بندازید "اینجا" میبینید که جای من توی دو قلبی هاست، که فکر می کنم از سرمم زیاده چون من وبلاگ نویسی رو پنج ماهه که شروع کردم و پیشکسوتهایی رو میشناسم که سالهاست در حال نوشتن و البته خوب نوشتن هستن. پس مطمئن باشید حرف خودم نیست. ولی یه سوال دارم چه باید به وبلاگ عزیزانی که عاشق نوشتنشون هستم رای بدم و بعد در کمال تعجب ببینم اسم اون وبلاگها توی لیست نیست؟! چرا: چون نوشتنشون به میل بعضی ها خوش نیومده! چون مرتب درمورد لایحه حمایت از خانواده متن انتقادی نوشتن! چون خارجی هستن ( ساکن ایران نیستن)؟ جدا از این حرفها شما این روش انتخاب رو قبول دارید؟ یه نگاه به لیست بندازین ... جای یه سری از این وبلاگها اصلا نباید قاطی صد بانوی وبلاگ نویس برتر باشه! خودتون به وبلاگها سر بزنید متوجه میشید که کی اینکارست کی اینکاره نیست. فقط دوست دارم روزنوشتهای گیلاسی رو بخونید، یه جوری مینویسه که اگر در یک روز 10 پست 5 صفحه ای هم بنویسه من میخونم. یعنی چی؟ یعنی هر روزنوشتی که روزنوشت نمیشه. یعنی بلده بنویسه. یه علت دیگه حذف کردن پست این بود که احساس کردم با این کار یه جورایی دارم برای خودم تبلیغ می کنم تا بهم رای بدن که این کار هم خیلی مسخره بود. این پرشین بلاگیهای عزیز هم قبلا نوع پذیرایی شون رو در معرض دید عموم وبلاگنویسان قرار دادن و بنده بی میلی کامل خود را نسبت به تجربه آن اعلام می کنم.

در پایان برای یاری در نوشتن این متن تشکر می کنم از خانواده های جعفری، احمدی، رضایی و ... دفتر نگهبان شب،  کبابی غلام و شرکاء، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و سازمان میراث فرهنگی (تابستان 1387)

شروع کار در بانوی وبلاگی

بانوی وبلاگی

از دیروز کارم رو توی بانوی وبلاگی شروع کردم اولش با پیشنهاد علیرضای عزیز که طراح بانوی وبلاگی بود به فکر نوشتن در مورد خونه دومم افتادم. ولی بعد به خاطر نظری که توی مطلب  "سلام و خداحافظ المپیک" برای من گذاشته بودن (در صورت تمایل نظر دوم در اینجا رو ببینید) سعی کردم بانوی وبلاگی رو به جایگاهی برای بیان واقعیتهای دنیای وبلاگ نویسی بانوان تبدیل کنم. اولین باری نبود که کامنت اینچنینی دریافت می کردم ولی همزمان شدنش با شروع نوشتن در بانوی وبلاگی خط من رو تغییر داد.

از بانوان وبلاگ نویس عزیزی که مطالب وبلاگ شقایق رو میخوانند تقاضا می کنم نهایت همکاری را با بانوی وبلاگی داشته باشند منتظر نظرات شما در این مطلب و حضورتان در بانوی وبلاگی هستم. فراموش نکنید بانوی وبلاگی وبلاگ شخصی من و علیرضا یا هیچ کس دیگری نیست بلکه متعلق به همه بانوان وبلاگ نویس است.